سوگند عسق

بخواب زندگی من کسی در این جانیست


 کسی هوالی این لحظه های تنها نیست


نمی رسد به خیال کسی که ما هستیم


حققت است کسی فکر بودن ما نیست


 برات قصه ندارم بدون قصه بخواب


بخواب قصه مادر کتاب دنیا نیست


 بخواب راحت اگرچه شبی بدوسرد است


 بخواب وفکر کن اینجا نشان سرما نیست


توماه خانه توزیبا توسخت خوشبختی


 تمام این همه را فکر کن که رویا نیست


 بخواب وخواب ببین خواب زندگی کردن


در این زمان که نشانی ززندگی ها نیست


 بخواب وخواب ببین در میان این همه سنگ


دل غریب کسی شکل سنگ خارانیست


 بخواب زندگی من سحردوباره دمید


رهی میان شب تار ما وفردا نیست


 بخواب در شب یلدا وخواب سبز ببین


خیال کن که بهاران شده است ویلدا نیست


بخواب تا ابدالدهر تا همیشه بخواب


 بخواب زندگی من زمانه زیبا نیست


نوشته شده در سه شنبه 89/12/3ساعت 9:27 عصر توسط ویرانه ی عشق نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin


کد ماوس